loading...
بهشت هرمزگان
علی نقی نجاری پور بازدید : 146 پنجشنبه 05 دی 1392 نظرات (0)

ديدار سركشى واقوام و خويشان و رسيدگى به مشكلات ديگران و سعى و تلاش در برطرف كردن آنها و رسيدگى به مستضعفان را مدنظر داشتند. توصيه اى كه ايشان داشتند پيروی از اسلام و قرآن و پيمودن راه و خط رهبركبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى (ره) و هميشه تكيه كلام ايشان همين بود. اين شهيد عزيز هر روز صبح زود قرآن را با صوت بلند مى خواندند و مى گفتند تأثير خوبى در روحيه بچه ها دارد. شهيد عبدالحسين عمرانى از آنجا كه علاقه وافرى به شغل مقدس معلمى داشت در تاريخ 30/08/1365به استخدام اداره آموزش و پرورش شهرستان ميناب درآمد. اولين ابلاغ خويش را بعنوان مدير و آموزگار دبستان روستاى تم بلوچان بخشى مركزى شهرستان ميناب دريافت نمود و به امر تعليم و تربيت نونهالان روستالى مشغول شد. اين شهيد والا مقام علاوه بر تدريس در مبارزات سياسى عليه رژيم ستم شاهى نيز نقش مؤثر و فعالى داشت. از جمله در توزيح اعلاهيه ها و رساندن پيامهاى حضرت امام خمينى (ره) به مردم بطور مدام و مجدانه تلاش مى كرد. در طول خدمت مسئوليتهاى درآموزش و پرورش شهرستان ميناب عهده دار بود از جمله مسئول تعاون و تأمين اجتماعى آموزش و پرورش، رئيس تربيت معلم امامجعفر صادق (ع) شهرستان ميناب و… بالاخره بعد از بارها رفتن به جبهه هاى حق عليه باطل و شركت در عملياتهاى متعدد بنا بر وظيفه اى كه احساس مى كردند. سرانجام در عمليات والفجر هشت در منطقه فاو به درجه رفيح شهادت نايل شدند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


فرازى از وصيت نامه شهيد عمرانى


1. عجب لطف و مرحمتى باريتعالى به اين نسل عنايت فرمود.نعمتى بزرگ، نعمت امامى بزرگوار (1مام خمينى ره)، خدايا ما كجا بوديم؟ و به كجا رسيديم؟ خدايا چسان توان شكرگزارى نهايت نعمتت كه از پرتو نورافشانى اين خورشيد تابناک ولايت كون و مكان را متاثر و مغتنم ساخت كه نسلها بعد بايد وجدان نموده شكرگذارى نمود؟ از بيشگاه مقدست اى امام عذر تقصيرها دارم.


2- در تشييح جنازه اين حقير و هرگونه مراسمى كه جهت اين حقيربرگزار مى شود افرادى چه اقوام و چه غيره كه اولا شكى در موردولايت امام خمينى روحى فداه دارند و در نتيجه مطيع امر ايشان نيستند و ثانيأ جهتى مخالف انقلاب اسلامى دارند به هيچ عنوان و توجيهى راضی نيستم كه آنها شركت نمايند.


روحش شاد و راهش مستدام باد..


اجمالی از وصیت نامه معلم شهید سید عبدالحسین عمرانی


اين حقير سيدعبدالحسين عمرانى، شماره شناسنامه 8332 متولد 1335 صادره از ميناب، با اعتراف به وحدانيت الله جل جلاله و پيامبران عليهم السلام از آدم (ع) تا خاتم حضرت محمد (ص) وائمه اطهارعليهم السلام (ائمه اثناعشر) و قرآن مجيد و قبر و نكير و منكر و برزخ و بهشت و جهنم (قيامت، معاد) و با سلام به منجى عالم بشريت مهدى موعود (عج) و نائب برحقش امام خمينى روحى فداه و شهداى اسلام از صدر تاكنون و اسيران و مفقودين و جانبازان و… خانواده محترم و ارجمند آنها و باسلام به امت اسلام.

کتابهائى كه فعلأ در كتابخانه مسجد رسول اكرم (ص) محله مان گذاشته ايم و مقدار كتابى كه در منزل است خمس آن داده نشده است (البته نميدانم احتياجى هست كه خمس پرداخت شود يا خير) انشاء… بعداز پرداخت، کتابهاى موجود درکتابخانة مسجد هديه آن كتابخانه وكتابخانه ای كه اكنون در منزل در اطاق كوچک است بعد از پرداخت خمس به كتابخانه هاى مدارس اهداء شود.


توضيح اينكه: در صورتيكه خانواده (اعم از پدر، مادر،برادران، خواهران و همسر و فرزندان) به تعدادى از آن كتابها احتياج داشتند برداشت نمايند. اين توضيح از اينجانب ميباشد طلب حلاليت از محضر پدر و مادر بزرگوار وارجمندم، والدين عزيزم، قلم ياراى نوشتن را ندارد. متأسفانه جز حكايت از كوتاهيها، بى احتراهيها، ناراحتيها… شرمگنانه جز بنويسم؟ عزيزان در پيشگاهنان ملى زمان كودكيم كه حتمأ يادتان هست وقتى خطايى مرتكب ميشدم سرم پايين و نفس در سينه حبس و با گردنى كج در برابرتان مى ايستادم و…) زانوی ادب زده و چاره اى جز تقاضاى عاجزانه، خضوع و خشوع از انبوه خطاهايم نسبت به شما وجود شريف و عزيز ندارم، شما را به آن احترامى كه به چهارده هعصوم عليهم السلام تقديم ميداريد اين فرزند كوچک و بيچاره خود را كه بى اندازه گنهكار است حلال نمائيد. بدر ارجمندم و مادر عزيز و مهربانم، اين كوچک فرزند شما واقعأ با را از حد فراتر گذاشت و آنجائى كه بايد سكوت ميكرد،، آه، آه فرياد كشيد. خدايا گيرم كه ايشان از راه لطف و كرم عفو فرمايند، چسات در برابر قرآنت در محضرت سر بلند كنم؟ واحسرتا، اى خدا پناه به خودت


بارالها، فرمايشات خودت ما را خلق نكردى جز براى بندگى، اما واى بر من عمرى گذشت و توفيق بندگى خالصانه ات را پيدا نكردم. تو شاهد و ناظر مراحل زندگى سراسر تاريكم بودى، خدايا اميد به كرم تو بستم. اما اى امام و آقا و مولاى ما حضرت مهدى (عج) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه، خجالتزده ام از اينكه شيعة آنگونه بايد، كه هيچ بلكه شيعه بمعناى عرف نيز نبودم، حتما بارها با بسيارى از اعمالم قلب مبارک شما را بدرد آورده ام، با شرمسارى تمام سر به آستانت ميسايم و از خداى توفيق اين مطلبم كه اينبار ديگر لقلقه زبانم هحقق كردد، شايد از شرمسارى نجات يابم. و شما امام امت حضرت آيت ا… العظمی امام خمينى روحى فداک، نور چشم همه مؤمنين، قلب تپنده امت اسلام، اميد قاطبة مستضعفين در سراسر گيتى سلاله باک حضرت خاتم (ص) و ائمه معصوم عليهم السلام و همه پاكان و برگزيدكان و اولياء الله، عجيب لطف و مرحمتى باريتعالى به این نسل عنايت فرمود، نعمتى بزرگ، نعمت امامى بزرگوار، خدايا ما كجا بوديم؟و به كجا رسيديم؟ خدايا چسان توان شكرگذارى نهايت نعمتت كه از پرتو نورافشانى اين خورشيد تابناک ولايت کون و مكان را متأثر و، مغتنم ساخت كه نسلها بعد بايد وجدان نمود، شكرگذارى نمود؟ از بيشگاه مقدست اى امام عذر تقصيرها دارم. از خداى قادر متعال طول عمر با عزت امام عزيزم را خواستارم.


اما نماينده امام امت در ميناب حضرت حجة الاسلام محمد على طالب از شما نيز بخاطر كوتاهيها و بى احتراميها و… كه نسبت به شما جسارت نموده ام اميد عفو دارم و شرمنده ام كه نتوانسته ام آنكونه كه بايد در خدمتتان باشم. و شما روحانيت دلسوز و مبارز و محترم حجج اسلام برادران شيخ عباس عباسى، شيغ قنبر درويشى، شيخ محمد هادى غفورى و.. ء از شما نيز عذرخواهى مى كنم كه آنگونه كه بايدقدرتان را ندانستم و به وظايفم نسبت به شمما كوتاهى نمودم. ازمحضرتان طلب عفو دارم. اما همسرم اول از خدا و بعد از شماخواستارم كه عفوم فرمائيد انشاءالله خداوند در اين دنيا و روزبازپسين پاداشى نيكو به شما عطاء فرهايند. انشاء الله نسبت به فرزندانم نيز اميدوارم كه پدرشان را عفو فرمايند واميدوارم كه خداوند توفيقشان دهد كه فرزندان خوب، و خدمتگزارى صديق، به دين و اسلام ر مسلمين باشند .به حرمت محمد وآله الطاهرين. اما اقوام و خويشان: نسبت به شما نيز وظايفى داشتم كه متأسفانه آنگونه كه اسلام بيان فرموده بود نسبت به شما انجام ندادم واز همگى تان معذرت خواسته وطلب عفو مى نمايم. نسبت به شماهمسايگان، هم محله ايها و همشهريها و هم استانيها و ايرانيها، كه نه! امت اسلام و مستضعفين در سراسر گيتى، نيز در قبالتان وظايفى اسلامی برايم مشخص فرموده بود كه حتمأ بايدانجام ميدادم هتأسفانه كوتاه آمدم. ضمنأ اين حقير خود را بعنوان يک معلم قالب كرده بودم كه متأسفانه رسمأ ثنين است قلم ميخواهد زياد قلم فرسایی نمايدخصوصأ در اين زمينه ولى چه سود! (بقول گفته حال بعد از خرابى بغداد) در هر صورت از اين يدک كش (بنام معلم) خدا ميداند چه خطاها،كوتاهيها، نادانيها، كمراهيها و… سرزده، پناه بخدا حيف كه نمى توانم و نمى شناسم كه آن عزيزان كه در كلاس اين حقير بودند در سالهاى خلتف، در چه وضعيتى هستند.و از ضربه اى كه اين حقير بر آنها واردنموده ام، آخ !! هيچ! اطلاعى ندارم ايكاش مشيد ومقدور بود كه بتوانم جبران نمايم ولى وا اسفا، خدايا پناه بتو.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما اهل کدام شهر استان هرمزگان هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 52
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 134
  • آی پی دیروز : 171
  • بازدید امروز : 243
  • باردید دیروز : 349
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 2,366
  • بازدید ماه : 5,736
  • بازدید سال : 25,846
  • بازدید کلی : 230,237
  • کدهای اختصاصی