ضرب المثل های محلی
1-کُنارو سَنگُ و دارِش اَ خُوشِن:
این مثل جایی است که در یک دعوا، شخص مقصر خودش کم آورده و سعی دارد خود را بی گناه و مظلوم نشان دهد که در جواب او چنین ضرب المثلی به کار می رود.
2-حِیفِ گُلِ مُو بَی سَرِ کَچَل:
این مَثَلِ جایی است که شخص لایق مقام یا هر چیز دیگری که نصیب او شده نبوده و نشان از بی لیاقتی فرد نسبت به موقعیت اوست.
3-اَبریشَم هَرچِه کُهنَه بُوُ پا بَنِ خَر نا کُنِن:
این مَثَل برای شخصی است که دارای ارزش بالایی است، حال سعی شود با حرف ها یا مقایسه ی او با افراد پَست او را از جایگاهی که هست پایین تر نشان دهند، در جواب چنین مقایسه های نابرابر این ضرب المثل ها به کار می روند.
یادی از اصطلاحات قدیم
پَزُو: شخصی که بدسلیقه است، شخصی که به سختی چیزی را می پسندد، شخصی که هر غذایی را نمی خورد.
کَرَغ: لبه ی تیز، کنج، و هم به معنی چشمک زدن و اشاره کردن با چشم یا به معنی نامساعد بودن دیوار یا شیئ صافی که یک قسمت آن ناهموار است.
زِبَهرُون: بی نصیب
پِلِی سُهرُو: پرستو
چِهم دَرَکُو: جغد
کُلمُت: لُنگ یا دستاری که به صورت مدور «دایره ای» می پیچند و برای جلوگیری از ضربه یا دردی که بار وارد می کند بر روی سر می گذارند و بار را روی آن قرار می دهند.
دَمُوکی: بادزنی که از برگ نخل درست می شود.
تَشی: دستگاه ریسندگی دستی که به وسیله آن پشم یا مو تبدیل به نخ می شود