loading...
بهشت هرمزگان
علی نقی نجاری پور بازدید : 102 چهارشنبه 28 اسفند 1392 نظرات (0)

يك روز صبح ساعت6 صبح خبر دادند كه قرار است يك كشتي دشمن از فلان مسير در چند مايلي ما بگذرد. بچه ها با همديگر خداحافظي كرديم و آماده ماموريت شديم. يكي از آنهايي كه همراه ما نيامد شهيد اسدا... رئيسي بود كه گفت شما برويد نوبت ما هم مي شود. طبق وظيفه اي كه از قبل به عهده داشتيم هر كس سوار قايق خودش شد. و سپس همه به طرف كشتي مورد نظر با شماره و پرچم مشخص حركت كرديم. خيلي از جزيره دور شديم جز آب و آسمان چيز ديگري پيدا نبود. يكي از پرسنل اطلاعات عمليات گفت همينجا با فاصله از هم مي ايستيم و منتظر مي مانيم چند ساعتي كه گذشت از دور سر و كله يك فروند كشتي پيدا شد. بچه ها كمي استرس داشتند كه آيا اين همان كشتي است يا نه و يا اين كه اسكرت و همراهي هم دارد يا خير. تا اينكه به وضوح كشتي ديده شد و با دوربين پرچم و بدنه كاملاً مشخص شد. سريع موضع گيري كرديم و قرار شد قايق ها با فاصله كمي از كشتي دستور شليك بدهند.

يك قايق از سر جلو كشتي و قايق ما از سر عقب كشتي را بزند. از تمام قبضه هاي شليك شده فقط توانستيم 2 گلوله به كشتي بزنيم. به هر حال با اين شليك هاي ما خدمه كشتي به بيرون آمدند و بر سر زنان و التماس كنان بودند. ما هم نظاره گر آتش گرفتن اين كشتي بوديم. بعد از دقايقي به سمت پايگاه بر گشتيم و منتظر اعلام خبر از صداي راديو بيگانه مانديم. تا اعترافات آنها را خودمان بشنويم.

سهم ما از شكار آن روز 2 گلوله بيشتر نبود.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما اهل کدام شهر استان هرمزگان هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 52
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 138
  • بازدید امروز : 198
  • باردید دیروز : 288
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 2,609
  • بازدید ماه : 5,979
  • بازدید سال : 26,089
  • بازدید کلی : 230,480
  • کدهای اختصاصی